محمدطاها محمدطاها ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

♥๑بزرگــ ـ مـــرد کوچـ ـ ـکـ ـ ♥๑

طاها وقتی 3 روزش بود.

اینجا تو سه روزت بود که حول و هوش ساعت 12 از بیمارستان تامین اجتماعی مرخص شدیم اخه تو واسه افت قند خون تو بیمارستان موندی تا سرم قندیت تموم بشه اخه من تو سه هفته اخر بارداری دچار دیابت بارداری شدم که خدارو شکر وقتی تو دنیا اومدی دیابت مامانم خوب شد  اینجا تو بغله خاله شقایق تو خونه عزیز جون هستی. ...
16 مهر 1391

طاها گازگازی

سلام طاهایه نازم  هروز ظهر که عزیز جون از مدرسه میاد خونه تا تو صدا شو میشنوی چهاردست و پا میری جلویه در و از خودت صداهای عجیب و غریب در میاری تا عزیز جون بیاد و بغلت کنه و بوست کنه تو هم براش دلبری کنی اخه عزیز جون معاون مدرسه است و هروز میره سرکار و همش خسته است . الهی قربونت برم که صبح از مامان زود تر بلند میشی هی بالایه سر مامان ا ا ا ا می کنی تا منو بیدار کنی منم ببرم دست و صورتت و بشورم بهت صبحونه بدم. تو هم با اون صدایه نازت بهم بگی به به به حالا که دندون داری هی مامان و گاز میگیری و جایه 4 تا دندون کوچولوت میمونه    توپولویه من   ...
16 مهر 1391

بعی بعی میگه ...؟

پسرم امشب قرار شام بریم رامیان خونه مادرجونی بابایی پیش جوجه ها مرغ ها که وقتی قوقولی قوقو میکنه خروسه تو از ترس یه متر میپری هوا و گریه میکنی اخه مادرجونی خیلی دلش برات تنگ شده ... تا فردا هم اونجا هستیم... میدونم که خیلی خیلی خوشحالی پسر گلم بوس بوس هزارتا امروز یکی از اون سی دی های با نی نی تو برات گذاشتم همونی که میگه بعی بعی میگه بع بع یونجه داری نه نه پس چرا میگی بع بع رو واست گذاشتم تو هم کلی خندیدی و دوست داشتی قربونت برم که اشتهات به بابات رفته و دو لپی سوپی که برات درست کردم میخوری فدات بشم .  
13 مهر 1391