ما اومدیم
سلام تنها بهونه قشنگ من برای نوشتن اینجا عشق من زندگی من آخ که نمیدونی چقد دوست دارم و میمیرم برات ببخش منو که تو این گیر و دار زندگی نمیرسم بیام و وبلاگت و آپدیت کنم مامانی نازم جوجه ماشینی طلایی من بالاخره بعد از دوسه سال پس انداز کرن حسابی تونستیم یه خونه کوچولویه نقلی بالای شهر خودمون بخریم و تمام اسباب و اثاثیه مون رو هم عوض کنیم خدا خیلی خوب و مهربون که آرزوهای ما رو یکی یکی به وقتش به آسونی برآورده میکنه مامانی من زندگی کم کم داره رویه خوشش و به ما نشون میده چون بالاخره بعد از سالها انتظار کشیدن عروسی دایی هم هرچند ولی برگزار شد و خدارو شکر تمامی مشکلات یکی پس از دیگری حل شدتو هم خیلی بزرگ شدی بعد از تلاش های بی وقفه من برای یادگیری اعداد انگلیسی تا شماره رو یاد گرفتی و چندتا کلمه جدید رو هم همینطور مامانی من بازم میام پیشت و برات مینویسم فعلا تا بعد
اینم خونمون
پاتو کردی تو شلوار بزرگترا