عروسی
اینجا رفته بودیم عروسی پسرخاله بابا، جواد
عزیزجون داره بهت شام میده
خیلی گریه کردی اخه حوصله ات سررفته بود
اونجاهم خیلی شلوغ بود ولی خوب عزیزجون با اون تجربه های مادرانه اش آرومت کرد
خلاصه بعدش دیگه خیلی خیلی خوش گدشت
کلی دست زدی و رقصیدی و خودت و تکون دادی ذوق کردی
الهی که من قربونت برم جیگر عسلی من
که امروز 11 ماهه شده 10 ماه تمام ششمین دندونتم امروز جوونه زد...
در اخر هم با ارزوی خوشبختی برای عروس و دوماد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی