یه دو نفره من و تو
سلام پسرم
امروز جمعه بود در پی درخواست های مکرر من و تو برای بیرون رفتن پارک و جنگل از بابا که همش بی پاسخ و با نه خالی موند!
مامانی تصمیم گرفت تا موش کوچولو خوشگلش و صبح روز جمعه ببره بیرون خودمون دوتایی رفتیم گردش یه روز افتابی و خوب رفتیم پارک شهید فهمیده که توش تاب مخصوص نی نی کوچولو ها داره خیلی جالب بود که تو تویه راه و تو پارک اصلا کلاه لبه دارت رو از رو سرت برنداشتی خودمم کلی کیف کردم وقتی رو تاب نشستی یه پسر بچه دیگه هم رو تاب نشسته بود که اسم اونم محمد طاها بود.همه تو پارک از تو خوششون اومده بود ازت کلی عکس گرفتن تو هم که کلی حال میکردی . بعدم به دیدن یکی از دوستام رفتیم که تازه نینی دار شده بود اسمه نی نی اون فاطمه بود ولی نمیدونم چرا تو زیاد باهاش ارتباط برقرار نکردی کلی هم بیقراری کردی و ما مجبور شدیم برگردیم خونه تصمیم گرفتم از این به بعد دو تایی بریم گردش .
امروز یه کار جدید یاد گرفتی خودت از تختخواب مامان بابا میری بالا از رویه تخت هم چهاردست و پا میری بالای دراور خیلی خطرناک شدی دیگه نمیشه چشم از روت برداشت کم کم از دیوار راست هم بالا میری
اولش خیلی ترسیدی خودم پیشت وایسادم تا سواز سرسره بشی برای اولین بار
بعدش دیگه تنهایی کلی خوش گذروندی و هی میخواستی دوباره بزارمت بالا بیای پایین سر بخوری