طلا طلا
سلام پسر قشنگم
این چند وقت که برات ننوشتم نمیدونم چرا وبلاگت هرکاری میکردم صفحه ارسال مطلب باز نمیشد همینجوری لطفا صبرکنید میموند
خلاصه دلم پرمیزد زودتر بیام برات بنویسم. عزیزکم دیشب با عزیزجون تمرین کردیم تو یه قدم با اون پاهای کوچولوت برداشتی و دل ما رو بردی
نمی دونی چقد شلوغ شدی وقتی رو تابت گذاشتمت دستت و گرفتی به در و پرت شدی این طرف اون طرف و لای طناب تاب گیر کردی از رو صندلی کامپیوترم خودت پرت کردی پایین حالا تا 3 نشه بازی نشه شد، شبم پیشونیت و کوبیدی به تیزی میز کامپیوتر خدا فقط نگهت داشت.این عکسات رو هم خودم درست کردم برات جیگلم
امشب یازده ماهت هم تموم میشه میری تو دوازده ماه و یه سال، راستی تم تولدت رو هم با بابایی انتخاب کردیم قرار شد ادم برفی به خاطر زمستون هندونه واسه خاطر شب یلدا و 1 هم به خاطر یه سالگی هم این ها رو با هم ادغام میکنیم و یه تم با ایده جدید برات درست میکنیم نمیدونی که تا اونموقع من و بابا چقد ذوق داریم. همین که میبینی در حموم باز چهاردست و پا میری زیر دوش میشینی مثله مامانت عاشق حمومی البته با کباب کوبیده و دوغ فدات بشم من عسلکم. بابایی واست از بازار روسها موبایل و تفنگ خرید به یه هفته نکشید هر دوتاش و زدی شیکستی فدای سرت بازم برات میگیرم جیگرکم